رمان كده

رمان كده

قسمت اول رمان نرم مانند سنگ

۲ بازديد

قطرات آب از سقف غار چكيده ميشد و به پيشاني اش ميخورد 

يعني چه اينجا كجاست .......

من اينجا چكار دارم......

من.......

ناگهان صدايي سكوت را شكست و گفت كنار ساحل پيدايت كردم بيهوش بودي ...

دو روز است كه اينجايي ...

اهل كجا هستي 

-لندن

-پس اينجا چكار مي‌كني 

-براي تحقيقات دانشكده با استاد و همكلاسي هايش امدم 

-اصلا ميداني اين جا كجاست 

-نه مگگگر كجاست 

-تا حالا اسم برزيل را شنيده اي ؟

-نه. نه  نه 

-اخر من در انگلستان و....

و حرفش را تا تمام گذاشت و دگر چيزي نگفت 

دختر از او پرسيد چطور به اينجا آمده اي ؟

گفت كه ما براي تحقيق رفته بوديم به دريا چون من رشته من متناسب با آبزيان است اما چطور. سر از اين جا در آورده ام ....

در اين نزديكي شهر يا روستا وجود ندارد تا من بتوانم بگردم 

دختر سكوت كرد و ديگر چيزي نگفت 

سكوت ترسناكي همه‌ي غار را فرا گرفته بود و فقط صداي چكه آب صداي خفيفي ايجاد ميكرد 

پسر دوباره سوالش را تكرار كرد 

اما باز هم سكوت ......

پسر ديگر از پرسيدن آن سوال تكراري خسته شده بود و خودش رفت سراغ در غار تا خارج شود اما دختر دست او را محكم گرفت و سر جايش نشاند 

-چرا اين كارا كردي ؟لاقل جوابم را بده ؟

-متاسفم ...متاسفم 

-يعني چي ؟جواب بده 

-اين جا برزيل نيست ؟

-چي ؟اگر برزيل نيست پس كجاست ؟

-متاسفم 

-يعني چه جوابم را بده ؟كجاست ؟

-دنيايي ديگر ....

-تو چي گفتي ؟فكر نكنم وقت مناسبي براي شوخي باشد 

-شوخي نيست .منم اوايل فكر ميكردم اينجا يه قاره ديگر است و انسان در آن است ام هيچ خبري از آدم ها نيست من حتي نمي‌دونم كه چند وقته كه اينجام

 -چي داري ميگي؟

-اينجا جاييست كه راه برگشت ندارد ..

-يعني چي الان بيرون ميروم تا انساني را پيدا كنم 

-فكرشم نكن چون بعد از اينكه بيرون بروي خورده ميشوي 

-,مگر آن بيررررون چيست ؟

 و باز هم سكوت 

تا قسمت دوم با ما همراه باشيد